آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد


آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد

آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد


آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد

آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد


آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد

آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد


آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد

هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد
هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد